به بهانه هفته بسیج ، نیرویی که با اراده «همه ملت» تشکیل شد

به بهانه هفته مقدس بسیج فلسفه تشکیل آن و اهداف به صورت مختصر تقدیم می شود.

در هر کشوری نیروهای مسلح آن، مظهر اقتدارش هستند. ارتش‌های جهان بسته به شرایط سرزمینی و جغرافیایی کشورشان تعریف می‌شوند؛ به عبارت دیگر، کشورهایی که به آبهای آزاد دسترسی ندارند، قطعا نیروی دریایی ندارند، زیرا داشتن چنین نیرویی بی‌معناست. از همین روی، بر تقویت دیگر نیروهای خود (هوایی و زمینی) می‌افزایند.

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه خاورمیانه برای ایجاد توازن قدرت در میان کشورهای این منطقه، قدرت‌های شرق وغرب (آمریکا و شوروی سابق) در توافقی نانوشته، ارتش‌های کشورهای منطقه را از حیث قوای نظامی بخش‌بندی کرده بودند؛ مثلا در عراق نیروی زمینی را تقویت کرده تا این کشور صاحب قوی‌ترین ارتش زمینی باشد و در ایران، نیروی هوایی و در پاکستان نیروی دریایی را.

وقوع انقلاب اسلامی ایران ـ‌ که سردمداران رژیم صهیونیستی از آن به «زلزله قرن» تعبیر می‌کردند ـ همه این محاسبات نظامی را به هم ریخت، زیرا با برپایی نظام اسلامی در ایران، فرزند مبارکی از آن متولد شد، به نام «بسیج» و هرکس در پوشش آن درمی‌آمد، نامش «بسیجی» شد.

دوران دفاع مقدس، دوره حضور همه مردم بود و همه بسیجی بودند. همه احساس می‌کردند در جنگی که به آنها تحمیل شده است، مسئولیتی دارند و باید ادای دین کنند. برای همین، جبهه و پشت جبهه نداشت و شهر‌های نزدیک مرز و شهرهای دور از میدان جنگ فرقی نداشتند؛ همه حضور داشتند همه...

یکی خودش آمده بود تا با جانش از کشور و انقلاب خود دفاع کند، آن دیگری فرزندش را فرستاده بود و دیگری تلاش می‌کرد از نان شب زن و بچه‌اش بزند تا کمکی به جبهه‌ها کرده باشد. به هر حال آغاز جنگ تحمیلی و هجوم خیل بسیجیان به سوی جبهه‌های حق علیه باطل، سبب شد تا ایران اسلامی صاحب قوی ترین نیروی مسلح  و مردمی جهان باشد که تاکنون اراده هیچ ملتی موفق به تشکیل آن نشده است.

بدین ترتیب بسیج به عنوان نیرویی که:

با پشتوانه اعتقادی بزرگی به نام «اسلام»،

با رهبری عظیم‌الشأن به نام «حضرت روح‌الله (ره)»،

با آرمان مقدسی به نام «پیروزی حق بر باطل»،

و با رسم بزرگی به نام «شهادت»

زهر تلخ شکست را در کام دشمنان اسلام و انقلاب ریخت.

بسیجی نیرویی بود که گاه اسلحه بر دوش در سنگرهای دفاع، گاه سوار بر تانک، در بیابانهای خشک و سوزان، گاهی لباس غواصی بر تن در رودخانه‌های خروشان جنوب و گاهی بر بلندای قله‌های مرتفع غرب و گاه در میدان مین و روزی سوار بر کوهی از آهن مشغول راه‌اندازی خاکریز و سنگر و زمانی دیگر با روپوشی سفید، مشغول مداوای مجروحین جنگ دیده می‌شد.

کیست که می‌توانست از میدان‌های مین پیچیده و موانع سخت خورشیدی و بشکه‌های فوگاز بگذرد؟

چگونه می‌شد در خلیج‌فارس اسکله‌های البکر و الامیه را شبانه تسخیر کرد؟

براستی برای هر یک از این عملیات، نیرویی ویژه و متخصص و مجهز لازم بود تا پیروزی به دست آید... و آن نبود جز نیروی مخلص و فداکار بسیجی که به آیه مبارکه: «ان ینصرکم الله فلا غالب لکم»؛ ایمان داشت و کلام نورانی «ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» را باور کرده بود.

اما امروز ماموریت بسیج بعدی فرهنگی نیز پیدا کرده است هرچند که بسیجی خود فرهنگ خاص خود را دارد اما منظور طرح حلقه های صالحین  است که در سراسر ایران شاهد آن هستیم و امید اینکه با همان اخلاص دوران جنگ بتوانیم با جنگ فرهنگی که از سالها قبل توسط ماهواره شروع شد و هم اینک نیز توسط فضای سایبری تقویت می شود مقابله کنیم. لازم به ذکر است که اینترنت و ماهواره به خودی خود بد نیستند بلکه منظور این است که اگر به نسل جوان روش درست استفاده  از آنها آموزش داده نشود مورد هجمه سایبری و تهاجم فرهنگی قرار خواهیم گرفت و صدمات جبران ناپذیری بر ما وارد خواهد شد. بنابراین یکی از اولویت های بسیج در زمان حال باید فضا سازی و مهندسی فرهنگی در زمینه کاهش خطرات و تبدیل کردن چالشها و تهدیدات به فرصت باشد.

گزارش ایسنا، گزارشی با نام “Norton Online Family Report” از آن حکایت دارد که به دلیل افزایش روز به روز محبوبیت تلفن‌های همراه، 13 درصد از کودکان جهان در معرض تهدیدات ناشی از زورگویی‌های سایبری و انتشار تصاویر جنسی هستند.

بر این اساس در کشور سنگاپور میزان کودکان در معرض تهدید به 16 درصد می‌رسد.

برای تهیه این گزارش از چهار هزار و 500 کودک و 12 هزار و 700 والدین از 24 کشور جهان نظرسنجی شده است و به اعتقاد متخصصان کودکان در مناطق شهری به دلیل محبوبیت بیش‌تر تلفن‌های همراه در این مناطق بیش‌تر در معرض تهدید قرار دارند.

افندی ابراهیم ـ متخصص امنیت شرکت سیمانتک ـ در این خصوص می‌گوید: در سنگاپور از هر 10 کودک شش نفر تلفن همراه دارد و این امر کودکان را در معرض تهدیدات سایبری بیش‌تری قرار می‌دهد.

به گزارش روزنامه استریت تایمز چاپ سنگاپور، این نظرسنجی نشان می‌دهد که تنها 58 درصد از والدین با کودکان خود درباره انجام اقدامات امنیتی به هنگام استفاده از تلفن همراه صحبت می‌کنند.

در شرایطی که  کودکان چنین بی رحمانه آماج حملات سایبری قرار می گیرند، نوجوانان نباید منتظر وضعیت بهتری باشند.

 حال که چنین شرایطی مطرح است، راهکار چیست؟

نزدیک ده سال پیش، مسأله ماهواره اصلا و ابدا جدی گرفته نمی‌شد. فراموش نمی‌کنم چند سالی تلاش می‌شد، اهمیت موضوع و اینکه این پدیده در آینده نزدیک به متغیری تأثیرگذار در کشور تبدیل خواهد شد، برای متولیان امر روشن شود.

امروز می‌بینیم، چنین شده و گروه‌های کاری و شوراهای مسئولی به این رسیده‌اند برای این «معضل و تهدید» چاره بیندیشند و همین دغدغه مبارک، من را بر آن داشته که درباره این پدیده و پیوندهای پیچیده آن، با مخاطب درنگی داشته باشم؛ شاید در نگهداری از فرهنگ و تاریخ و هویت ایرانیان کارساز افتد!

در این باره باید گفت که فعالیت شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان، شوربختانه با فعالیت‌های آشکار سیاسی ضد نظام جمهوری اسلامی آغاز شد و از همین روی، تولد نامبارکی داشت که در ایجاد ذهنیتی ویژه به ماهواره مؤثر افتاد، ولی آرام آرام به حوزه‌های شبه فرهنگی در قالب موسیقی و تاک‌شو سرایت کرد؛ اما در قالب‌هایی کلیشه‌ای و ضعیف و کم‌تاثیر.

اما در سه سال اخیر و با ظهور نسل جدید، اهمیت و تأثیرگذاری شبکه‌های ماهواره‌ای مانند «بی‌.بی.سی فارسی»، «من و تو»، و «فارسی وان» و ... بر مبنای برخی نظرسنجی‌های معتبر و مشاهدات میدانی، نزد مسئولان و تصمیم‌گیران ـ البته با رویکردی تهدیدمحور ـ دوچندان و با تدابیری در سطح نظام، مقرر شد این مسأله را شوخی نگیریم و برای آن چاره‌ای بندیشیم و صرفا به تقابل نیندیشیم که برخوردی انفعالی و هیجانی و انجام وظیفه‌ای است که لزوما پیروزی در بر نخواهد داشت.

 

بگذارید از همین آغاز و آشکارا موضع خود را در قبال روش‌های سخت‌افزاری اعمال شده در برابر شبکه‌های ماهواره‌ای اعلام کنم و آن هم مخالفت مستدل است. برخورد‌های سخت‌افزاری مانند جمع‌‌آوری دیش و ریسور از خانه‌ها و فرستادن پارازیت و... نه تنها تأثیر چندانی ندارد، بلکه پیامدهای ناخوشایندی بر ذهن و روان جامعه به ویژه نخبگان جامعه وارد می‌کند و به شکاف‌های متقاطع و متراکم اجتماعی می‌افزاید؛ افزون بر اینکه پیشرفت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات، همواره از این دست کارها جلوتر و پیشروتر است.

 

ناگفته نماند که تدابیر سخت و پلیسی و امنیتی با مسأله ماهواره ریشه در نشناختن این مسأله دارد. البته این عزیزانی که چنین تدابیری می‌اندیشند، نیروهای دلسوز و متعهد و مسئول هستند، ولی مشکل در انگیزه‌ها نیست، بلکه در انگیخته‌ها و راهکارها و روش‌هاست. مشکل در شناخت مسأله است و به تعبیر فلاسفه علم، چون معرفت شناسی مختل است، روش شناسی برانگیخته از آن نیز دچار اختلال می‌شود.

ما گمان می‌کنیم شبکه‌های ماهواره‌ای از ما قوی‌تر و کارسازتر کار می‌کنند و اصطلاحا حرفه‌ای‌تر هستند. برای همین، راهکار مقابله را برخورد با آنها می‌دانیم، به گونه‌ای که شهروندان در نهایت و به اجبار نتوانند این شبکه‌ها را ببینند.

در حالی که مسأله این نیست. نکته جالب و البته تأسف‌آور اینجاست که طرفداران برخورد سخت با ماهواره‌ها در ناخودآگاه خود، در واقع از محتوای مبتذل این شبکه‌ها ترسیده‌اند و در مقابل، طرفداران برخورد هوشمند با شبکه‌های ماهواره‌ای ضمن شناخت سپهر رسانه‌ای در دنیای جدید، بر نقاط قوت و توانایی‌های فرهنگی و هنری و رسانه‌ای داخلی تأکید دارند.

واقعیت این است که ما به سرعت در فضاهای نوین رسانه‌ای قرار می‌گیریم که همواره در حال تغییر و تبدیل هستند و قواعد جدید و برساخته‌ای بر آن حاکم است و برای موفقیت در این عرصه رقابتی، باید قواعد را بشناسیم و با روزآمد کردن این شناخت، رقبا را از میدان به در کنیم، زیرا شکستن قواعد، دردی را دوا نمی‌کند؛ همان گونه که دست عفونی شده را قطع نمی‌کنند و گلوی چرکی را نمی‌برند، بلکه با آنتی‌بیوتیک‌ها درمانش می‌کنند.

حکایت ما، حکایت شطرنج‌بازی است که چون مهارت کیش و مات کردن حریف را ندارد، بازی شطرنج را حرام اعلام و بازیگران شطرنج را به اتهام کار حرام بازداشت می‌کند.

دنیای رسانه‌ها، دنیای رقابت‌هاست؛ البته حریفان ما در این رقابت به ویژه در سه حوزه «سکس» و «خشونت» و «سرگرمی» محدودیت‌های کمتری دارند و از امکانات و منابع مالی و فنی بهتری برخوردارند و از این روی، می‌توانند به بخشی از علایق مخاطبان پاسخ دهند.

اما آیا میدان رقابت به همین سادگی است که گمان کنیم چون آنها از مزیت‌هایی برخوردارند که ما نداریم، پس راه مقابله، جلوگیری از دیده شدن آنها به هر ضرب و زوری است؟

 

به طور منطقی و استدلالی، پاسخ منفی است. اگر کسانی در مقام مخالفت یا موافقت با ماهواره‌ها، تصور کنند می‌توان مردم این زمانه را به بهره‌مندی چهارچوب‌مند و محدود از برخی رسانه‌ها وادار کرد، سخت در اشتباه هستند. همه مشکل در همین فهم بدوی از رابطه مخاطب و رسانه است. اگر کسی بپندارد که مخاطبان وقتی رسانه‌ای را برمی‌گزینند، همه اطلاعات و پیام‌های رسانه را باور کرده و می‌پذیرند، باز سخت در اشتباه است. دیدن و خواندن و شنیدن هیچ التزام منطقی با باور کردن و پذیرفتن ندارد که بر همین مبنا، کانالیزه کردن شبکه‌ها را راهکار جلوگیری از انحراف سیاسی و عقیدتی و اخلاقی جامعه بدانیم.

آنانی هم که می‌اندیشند، جامعه را می‌توان با برنامه‌های مبتذل منحرف و بی‌اخلاق کرد، سخت در اشتباهند. مسئولان شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان هم ـ که بیشتر به دولت‌های دشمن جمهوری اسلامی وابسته هستند ـ گاه دچار این توهم می‌شوند که چون آمار استفاده از برنامه‌های ماهواره‌ای بالا رفته، در نتیجه مردم به آنها اعتماد بیشتری دارند، در حالی که چنین نیست. آدمیان چوب و آهن و سنگ نیستند که با نگاه مهندسی و مکانیکی بتوان هر کاری با ذهن و اندیشه آنها انجام داد.

انسانها حتی اگر در پایین‌ترین سطح سواد و فهم اجتماعی باشند، در برابر پیام‌ها و اطلاعات و تحلیل‌ها واکنش نشان می‌دهند. در توضیح بیشتر این مسأله باید گفت، چند قاعده بنیادی در رابطه مخاطب و رسانه در سپهر نوین رسانه‌ای حاکم است که بدون در نظر گرفتن آنها، نمی‌توان مدلی برای رویارویی هوشمند با ماهواره‌ها فراهم کرد و گویا، این گزاره‌ها کمتر مورد توجه قرار گرفته است:

 

1 ـ مخاطبان در دنیای جدید رسانه‌ای، تنوع طلب بوده و این حق را برای خودشان قایل هستند که از محصولات و تولیدات رسانه‌ای و فرهنگی گوناگون استفاده کنند و منع و تقابل دیگران با این خواسته را برنمی‌تابند و به آن واکنش‌های مستقیم و غیر مستقیم نشان می‌دهند.

 

2 ـ مخاطبان در جهان جدید رسانه‌ای از اینکه صاحبان رسانه‌ها گمان کنند آنها موجوداتی منفعل در برابر رسانه هستند، متنفرند و به آن واکنش نشان می‌دهند. همه ما کسانی را می‌شناسیم که بیینده و شنونده و خواننده رسانه‌ای هستند و اساسا در نقطه مقابل سلایق و علایق آنها عمل می‌کند و مخاطب در حین ارتباط با رسانه به آن واکنش نشان می‌دهد.

 

3 ـ دیدن و شنیدن و خواندن تولیدات رسانه‌ای، لزوما به معنای پذیرش آن از جانب مخاطب نیست، بلکه مخاطب در بسیاری مواقع در مقام تکذیب کننده و تقابل در برابر رسانه قرار می‌گیرد. البته تحصیل‌کردگان و صاحب نظران، این تقابل را بیان کردده و گاه می‌گویند، ولی مخاطب عمومی در درون خود دست به چنین تقابلی می‌زند و حتی گاه آن را بروز نمی‌دهد؛

مانند اخباری که باور نمی‌شود و تصاویری از سریال‌های ماهواره‌ای که خانواده‌های ایرانی خودخواسته در کنار خانواده سانسور می‌کنند.

 

4 ـ ذهنیت و باور مخاطبان در فرایندی پیچیده از مجموعه متنوعی از داده‌ها و انگاره‌ها و تحلیل و تعبیر‌ها و تفسیر‌ها شکل می‌گیرد که سرانجام با واقعیت صیقل می‌خورد. دقیقا بر خلاف کسانی که می‌پندارند این رسانه‌ها هستند که واقعیت را می‌سازند. این جمله اخیر، یک دروغ بزرگ است که چون زیاد تکرار شده، بسیاری آن را باور کرده‌اند.

عبارت درست این است که رسانه‌ها در ساخت واقعیت نقش دارند و گاه این نقش پررنگ می‌شود. مخاطب در هر سطحی از سواد رسانه‌ای و شعور اجتماعی، رسانه‌ها و پیام‌های آن را زمانی جدی می‌گیرد که ریشه ارتباطی با واقعیت داشته باشد.

 

همین قواعد موجب شده که در بسیاری از مخاطبان رسانه‌ها در دنیای جدید، پدیده‌ای به نام «رسانه‌گردی» شکل گیرد؛ رسانه‌گردی، همان رفتار و عادتی است که بسیاری از شهروندان در شبانه روز به آن مشغولند؛ یعنی در حین نشستن پای اینترنت و وب‌گردی، صدای رادیو و تلویزیون را هم می‌شنویم و گاه زیر چشمی به تصویرهای تلویزیون هم نگاه می‌کنیم و وقتی چشمانمان خسته می‌شود، نگاهی به روزنامه‌ها و مجلات می‌اندازیم و گاه دراز کشیده کتاب می‌خوانیم و با موبایل پیامک می‌‌فرستیم.

 

در این گردش رسانه‌ای، تنها و تنها پیام‌ها و تولیداتی توجه ما را جلب می‌کنند و اصطلاحا در تور ما می‌افتند که به پرسشی از پرسش‌های ما پاسخ دهند یا نیازی از ما را مرتفع سازند یا به میلی از امیال ما پاسخ دهند.

از آنجا که جامعه از تکثر و تنوع بسیاری برخوردار است و نیازها و پرسش‌ها و امیال این جامعه نیز در جای خود از تنوع و تکثر و تفاوت برخوردار است، هیچ رسانه‌ای در دنیای جدید، توان و امکان پاسخگویی به این ماتریکس پیچیده را ندارد؛ اما رسانه‌هایی که متناسب با این ماتریکس پیچیده از تنوع و تمایز برخوردار شوند، می‌توانند نمره و رکورد بهتری برای خود در سپهر رقابتی رسانه‌ای فراهم سازند. رمز تأثیرگذاری رسانه‌ها، دقیقا در همین جاست و نباید راه را اشتباه رفت.

این مسأله، بعدی از ابعاد معرفت شناسی رسانه‌ای است که در آغاز این نوشتار به آن اشاره شد که اگر درک و فهم نشود، راهکارهای بی‌اثری برای مقابله با ماهواره‌ها پیش روی ما می‌نهد.

البته در مقام امیدواری می‌توان گفت این روزها کاری در رسانه ملی در حال ثمر دادن است؛ راه‌اندازی شبکه‌های مستند، نمایش، شما، بازار، ای فیلم، شبکه اسپانیایی و... فعالیتهای راهبردی است که بهترین و کارآراترین و معقول‌ترین شیوه جذب تدریجی مخاطب است.

ولی باز تأکید می‌شود که نباید انتظار داشته باشیم مخاطب تنها و تنها استفاده کننده از این شبکه‌ها باشد، بلکه باید تلاش کنیم با این تنوع و اعمال تنوع محتوایی و ساختاری هر چه بیشتر به امیال و نیازها و پرسش‌های او پاسخ دهیم و سرانجام در انگاره‌سازی رسانه‌ای در ذهن مخاطبان، دست برتر را داشته باشیم.

مهم این نیست که مخاطب از چه رسانه‌هایی بهره می‌گیرد ـ که متأسفانه، این مسأله اصلی بسیاری از ما شده است  ـ بلکه مهم این است که تصویرسازی و انگاره‌های شکل گرفته در ذهن مخاطب چگونه باشد.

عامل کارساز در شکل‌دهی این نگاره و تصویر سنخیت تولیدات رسانه‌ای با نیازها و امیال و پرسش‌ها یا مسائل مخاطب است و رسانه‌ای نزد مخاطب از اعتبار بیشتر و پایدارتری برخوردار است که در این فضا، کار و برنامه‌ریزی کند و رقیبان را پست سر گذارد و فکر حذف رقبا را به کناری نهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد