آینده رژیم آل سعود چگونه رقم میخورد؟
*محمد امین آبادی، کارشناس مسایل بینالملل
پس از اعلام خبر بیماری «سلطان بن عبدالعزیز»، شورایی با نام شورای بیعت تشکیل شد تا پادشاهی سعودی به مکانیسمی برای انتخاب جانشین دست یابد. فوت ولیعهد، ابهامهایی را درباره آینده سیاسی این کشور در محافل سیاسی مطرح کرده است؛ آیا جنگ قدرت در بین شاهزادگان سعودی برای تصاحب پستهای کلیدی رقم خواهد خورد؟
شاهزاده «سلطان بن عبدالعزیز»، ولیعهد ناکام عربستان سعودی در سن 86 سالگی پیش از آن که بر تخت پادشاهی بنشیند، درگذشت. وی از چند سال پیش به سرطان پیشرفته گوارشی مبتلا بود و چندین مورد نیز در نیویورک تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، آلزایمر نیز در اواخر عمر مزید بر علت شده و وی را عملاً از جرگه جانشینی احتمالی «ملک عبدالله» خارج ساخت.
ملک عبدالله پادشاه 88 ساله سعودی نیز سالهاست که از بیماریهای متعددی رنج میبرد. اخبار غیررسمی حاکی است وی تاکنون دو بار سکته قلبی کرده و سه بار نیز به دلیل بیماری دیسک کمر در آمریکا و عربستان تحت عمل جراحی قرار گرفته است، وی در زمان فوت «امیر سلطان» در بیمارستان بود.
از سال 2006م. که مشخص شد سلطان بن عبدالعزیز بیمار است و احتمال دارد که وی زودتر از پادشاه که تصادفاً او نیز از بیماریهای متعددی رنج میبرد، بمیرد؛ تصمیم گرفته شد که شورایی با نام شورای بیعت تشکیل شود تا پادشاهی سعودی به مکانیسمی برای انتخاب جانشین دست یابد. فوت ولیعهد و بیماری پادشاه، ابهامهایی را درباره آینده سیاسی این کشور ثروتمند در محافل سیاسی مطرح کرده است، پرسشهایی از قبیل این که ولیعهد احتمالی چه کسی خواهد بود؟ احتمال جنگ قدرت در میان شاهزادگان سعودی برای تصاحب پستهای کلیدی چهقدر است؟ تحولات دربار سعودی چه تأثیری در سیاست خارجی آل سعود خواهد داشت... .
شاهزادگان بیمار و ابهام در جانشینی
خاندان آلسعود از سال 1932م. بر عربستان حکومت میکنند. ملک عبدالعزیز نخستین پادشاه سعودی، 32 همسر از قبایل پرنفوذ عربستان اختیار کرد و از این 32 همسر، هفتاد فرزند دختر و پسر به وجود آمد. نتیجه زاد و ولد این هفتاد فرزند دختر و پسر در این هشتاد سال سبب شد، عربستان هم اکنون شش هزار شاهزاده داشته باشد که اکنون با استفاده از ثروت بیکران این پادشاهی ثروتمند در دورترین نقاط جهان به عیش و نوش و خوشگذرانی مشغول میباشند. ملک عبدالعزیز منشوری دارد که به منشور برادری یا منشور عبدالعزیز معروف است و در آن به صورت آشکار، روشن و بدون هیچگونه ابهامی نحوه جانشینی بعد از خود را مشخص کرده است. «تا زمانی که پسرانم زنده هستند، قدرت به نوههایم نخواهد رسید».
این قانون تا زمان به قدرت رسیدن ملک عبدالله در سال 2005م. به خوبی اجرا شد. در این سال، ملک عبدالله در سن هشتاد سالگی به دنبال مرگ «ملک فهد» قدرت را به دست گرفت و شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز برادر ناتنی دیگر که گفته میشود، تنها دو سال از ملک عبدالله کوچکتر بود به عنوان ولیعهد انتخاب شد. پیشرفت علم پزشکی، دلارهای نفتی و داروهای گرانقیمت همراه با تیمهای پزشکی، مجرب باعث شده است که پادشاهان و شاهزادگان سعودی عمرهای طولانی کنند، منشور برادری هم مزید بر علت شده است که هیچ شاهزادهای نتواند در عنفوان جوانی در عربستان به پادشاهی برسد.
انتخاب امیر سلطان بن عبدالعزیز برادر تنی فهد به ولیعهدی مخالفتهایی را در میان اعضای خاندان سلطنتی سعودی به دنبال داشت. ملک عبدالله به دنبال اعتراضها بر آن شد تا در سال 2006م. «شورای بیعت» را با حضور بیش از نیمی از برادران ناتنی و فرزندان ارشد دیگر برادرانش که یا مرده و یا دچار ناتوانی ناشی از کهولت سن شدهاند، تأسیس کند. این شورا که مکانیزمی بود برای انتصاب ولیعهد و پادشاه در صورت عدم شایستگی، در واقع تلاش پادشاه سعودی را برای مقابله با شاهزادگان مدعی تصاحب تاج و تخت نشان میداد.
این شورای در 22 اکتبر 2006م. تأسیس شد و بنابراین، پادشاه، نامزد مورد توجه خود را اعلام میکند، ولی تا زمانی که شورای بیعت با انتخاب او موافقت نکرده باشد، او نمیتواند به طور رسمی ولیعهد شود. در صورتی که شورای بیعت این فرد را نیز نپذیرد، پادشاه فرد دیگری را به شورا معرفی خواهد کرد و هیأت نیز یک نفر دیگر را برمیگزیند.
سپس در درون شورا رأیگیری میشود و نتایج رأیگیری جاشنین پادشاه را مشخص میکند. شورای بیعت صلاحیت تعدیل نظام اصلی کشور برای انتخاب نوع حکومت، ساختار شورای وزیران، ساختار مجلس شورا، شورای مناطق، شورای عالی امنیت ملی یا دیگر سازمانهای مشابه مرتبط با حکومت را ندارد. همچنین نمیتواند شورای وزیران یا مجلس نمایندگان را منحل یا دوباره انتخاب کند. رقابت بر سر جانشینی، دربار سعودی را در معرض تغییر و تحولات گستردهای قرار داده است و شاهزادگان قدرتمند خیزش خود را برای کسب عنوان ولیعهدی آغاز کردهاند؛ اما نکته جالبی که در این میان وجود دارد، این است که تقریباً تمامی کسانی که در نوبت ولیعهدی هستند و احتمال جانشینی آنها هست، بیمارند.
بیماری پادشاه و شاهزادگان اصلی سعودی و خیزشهای مردمان منطقه خاورمیانه ضد حکام مستبد و وابسته و سقوط یکی پس از دیگری دیکتاتورها، ابهامهایی را در مورد آینده سیاسی این پادشاهی ثروتمند به وجود آورده است. عربستان بیشترین ذخایر نفتی جهان را دارد و سالانه میلیونها نفر از اماکن مذهبی آن زیارت میکنند.
این کشور نقش مؤثری در اوپک، سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس دارد، بیثباتی سیاسی در این کشور، تأثیر مستقیمی بر قیمتهای جهانی نفت و مناسبات قدرت در منطقه خاورمیانه خواهد گذاشت و از این روی نیز مسایل داخلی عربستان بسیار مورد توجه ایالات متحده آمریکاست.
رقابت در دربار سعودی تنها، بین پدرها، پسرها، عموها و نوهها نیست بلکه رقابت بین طوایف نیز وجود دارد. دو طایفه قدرتمند در عربستان وجود دارد که منسوبان به این دو طایفه خیزش خود را برای به دست آوردن عنوان ولیعهدی و سایر پستهای کلیدی آغاز کردهاند. دو طایفه «الشمری و السدیری»، بیشترین نفوذ را در دربار دارند. طایفه السدیری در حال حاضر در بخشهای دینی، امنیتی و گارد سلطنتی و طایفه الشمری در ساختار سیاست خارجی و نفتی بیشترین سهم را دارند. اغلب وهابیهای عربستان از طایفه السدیری هستند؛ در مقابل طایفه الثمری به شیعیان نزدیک است.
ملک عبدالعزیز مؤسس پادشاهی سعودی، چهار همسر از طایفه الثمری اختیار کرد و این امتیاز بزرگی برای این طایفه به شمار میآید. طایفه السدیری با به قدرت رسیدن ملک فهد پنجمین پادشاه سلسله آلسعود در ژوئن 1982م. پایههای قدرت خود را در مراکز دینی، به ویژه در هیأتهای امر به معروف و نهی از منکر تحکیم بخشید و از آن زمان پستهای کلیدی در وزارت دفاع، گارد سلطنتی، سازمان امنیت و سفارتخانههای مهم عربستان در اختیار وابستگان به این طایفه بود. سلمان، نایف و ترکی فیصل نیز متعلق به همین طایفه هستند.
اما از سال 2005م. و با مرگ ملک فهد و به قدرت رسیدن ملک عبدالله از طایفه الثمری، وابستگان به این طایفه خیز بلندی برای تصرف اهرمهای قدرت در عربستان آغاز کردند. به دلیل ساختار استبدادی و سیستم بسیار بسته حکومتی در این کشور هر یک از این دو قبیله موفق شود در رقابت با دیگری پادشاهی را از آن خود بکند. سایر مناصب مهم نیز به دنبال آن دستخوش تغییر و تحول خواهد شد. مگر آنکه تقسیم پستها به صورت توافقی بین این دو قبیله قدرتمند انجام شود.
رقابت دیگری نیز در دربار سعودی وجود دارد و آن رقابت بین محافظهکاران سنتی نزدیک به محافل مذهبی با اصلاحطلبان مدرن است. سنتگرایان بر این باورند که ارزشهای وهابی در جامعه در حال سست شدن هستند و دربار سعودی و شخص پادشاه باید این ارزشها را احیا کند. در حالی که مدرنها میگویند باید کشور را با تغییر و تحولات دنیای بیرون هماهنگ کرد و نوعی همزیستی باید بین ارزشهای سنتی جامعه عربستان با مدرنیزاسیونی که از خارج وارد عربستان میشود، برقرار شود.
نوع نگاه دو گروه به منافع ملی عربستان و نحوه پیشبرد این منافع در خارج از مرزهای کشور و به دنبال آن هماهنگ کردن سیاست خارجی کشور با این منافع تفاوتهای محسوس دارد که در صورتی که هر کدام از این دو گروه را به دست بگیرد، بازتابهای آن در سیاست داخلی و خارجی عربستان محسوس خواهد بود. زمان زیادی طول نخواهد کشید که مشخص خواهد شد، چه کسی پادشاه و چه کسی ولیعهد خواهد شد. اما درباره نحوه این مشخص شدن حرف و حدیث بسیار است، نقل و انتقال آرام یا با خشونت و جنجال شاهزادگانی که بیشترین شانس را برای پادشاهی دارند.
رقابت دیگر دربار سعود، میان محافظهکاران سنتی نزدیک به محافل مذهبی با اصلاحطلبان مدرن است؛ نوع نگاه دو گروه به منافع ملی عربستان و نحوه پیشبرد این منافع در خارج از مرزهای کشور و به دنبال آن هماهنگ کردن سیاست خارجی کشور با این منافع تفاوتهای محسوس دارد که بازتابهای آن در سیاست داخلی و خارجی عربستان محسوس خواهد بود.
1 ـ شاهزاده نایف بن عبدالعزیز، یکی از بختهای مسلم ولیعهد 78 ساله و برادر ناتنی ملک عبدالله است، وی از سال 1975م. تاکنون پست وزارت کشور عربستان را بر عهده داشته است و در سال 2009م. نیز که شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز ولیعهد سابق این کشور در خارج مشغول معالجه بیماری سرطان خود بود به عنوان معاون دوم ملک عبدالله که پست بسیار مهمی است، معرفی شد. وی هماهنگ کننده اصلی حمله به مسجد بزرگ مکه در سال 1979م. به دنبال شورش «جهیمان الحطیبی» بود و پس از حملههای یازده سپتامبر نیز به ظاهر رهبری مبارزه با عناصر القاعده که دست پرورده پول های نفتی عربستان و طرحی CIA میباشند را در دست داشته است. آری این است سنت خادم الحرمین الشریفین که از یک طرف شیعه کشی را ضامن ورود به بهشت می داند . از طرف دیگر گذشته از عیش و نوش با مخلفاتش حتی درآمد حج را نیز صرف حمایت از طالبان و صدها گروه تروریستی ریز و درشت و باز کردن پای آمریکا به خاور میانه می کند و گوی "انما المسلمون اخوه" را انما المریکیون اخوه" خوانده است. چه کند بیچاره مقصر نیست حالش خوب نبوده یا شاید شامپاینش خوب بوده و تنها قسمتی از یک کلمه را اشتباه دیده است.
به گفته آگاهان سیاسی، انتخاب وی به عنوان معاون دومی پادشاه، اعلام غیررسمی ولیعهدی نایف نیز به شمار میرود و احتمال بسیار زیادی وجود دارد، نایف به عنوان ولیعهد ملک عبدالله به صورت رسمی معرفی شود.
ترکی بن عدالعزیز برادر کوچکتر نایب که سی سال بود، در قاهره زندگی میکرد، برای کمک به برادر بزرگتر برای تصاحب عنوان ولیعهدی از سال گذشته که بیماری ولیعهد عود کرد به عربستان بازگشته و در همین رابطه گفته میشود، سلمان بن عبدالعزیز امیر ریاض نیز که از وی هم به عنوان یکی از بختهای احتمالی کسب عنوان ولیعهدی نام برده میشود به جمع حامیان ولیعهدی نایف پیوسته است. تنها مشکلی که در این میان برای ولیعهدی نایف وجود دارد، مشکل بیماری اوست که ممکن است به حایلی بین او و کسب این مقام مبدل شود.
به تازگی خبری غیر رسمی از دربار سعودی به بیرون درز کرده است که یکی از شاهزادگان مخالف ولیعهدی نایف در جلسهای که به همین منظور در حضور ملک عبدالله تشکیل شده، حضور داشته و به روی پادشاه اسلحه کشیده است که در صورت درستی خبر، نشان از شروع کشمکشهای شاهزادگان برای تصاحب مناصب کلیدی دربار سعودی است.
2 ـ شاهزاده «متعصب بن عبدالله»، فرزند ملک عبدالله از وی نیز به عنوان پادشاه بعدی عربستان نام برده میشود. ملک عبدالله چندی پیش متعصب را به عنوان فرمانده گارد ملی عربستان که دومین پست نظامی مهم کشور محسوب میشود، منصوب کرد. وی از سوی ملک عبدالله به عنوان نایب اول شورای وزیران نیز منصوب شده است.
از آن جایی که رییس گارد ملی، ولیعهد به شمار میرود، بسیاری دلیل انتصاب متعصب به این سمت از سوی پدرش را آمادگی برای تصاحب عنوان پادشاهی از سوی وی میدانند. از آن جایی که پسران ولیعهد متوفی فرماندهی ارتش و نیروی هوایی این کشور را برعهده دارند، در صورت انتخاب متعصب به جانشینی، احتمال بروز درگیری مسلحانه نیز در عربستان وجود دارد.
3 ـ شاهزاده «بندر بن سلطان»، برادرزاده ملک عبدالله و پسر امیر سلطان است که در مورد او حرف و حدیث بسیار است. بندر نیز مانند پدر و عمویش بیمار است و گفته میشود از بیماری سرطان رنج میبرد، تصاویری که از وی و به دنبال بازگشت به عربستان منتشر شده وی را بسیار لاغر و ضعیف نشان میدهد. بندر از سال 1983م. تا سال 2005 میلادی و به مدت 22 سال سفیر عربستان در آمریکا بود، از سال 2005 تا 2008 نیز ریاست شورای امنیت ملی عربستان را بر عهده داشت.
بندر روابط بسیار نزدیکی با خانواده بوش دارد، به گونهای که به وی بندر بوش نیز گفته میشود. او دلال اصلی سلاح در خاورمیانه و پای ثابت قراردادهای نظامی عربستان با آمریکا است. وی نقش بسیار اساسی در انحراف مسیر تحقیقات در جریان حوادث یازده سپتامبر از عربستان به سایر فرضیهها داشت. حضور طولانی مدت بندر در آمریکا و برقراری لابیهای گسترده در این کشور باعث شده که آمریکاییها تمام قد از وی برای احراز منصب پادشاهی در عربستان حمایت بکنند، اما در این میان دو مشکل وجود دارد.
اول اینکه مادر بندر یک کنیز سیاهپوست است و این مسأله در کشوری که سنن قبیلهای قومیت و اصل و نصب همانند دوران جاهلیت، جایگاه ویژهای دارد، نکتهای بسیار منفی به حساب میآید تا جایی که میتواند بندر را در احراز مقام ولیعهدی ناکام بگذارد اما مشکل دیگری نیز وجود دارد. به ظاهر شاهزاده بندر در سال 2008م. قصد داشته است با مرکزیت پایگاه هوایی ریاض و با همراهی دویست نفر از شاگردان ناراضی سعودی، کودتایی را ضد عموی خود ملک عبدالله انجام دهد و پدر خود ملک سلطان را جانشین عمو بکند. برنامهریزی بندر حرف نداشت. سلطان بن عبدالعزیز هم بیمار بود، مدتی بعد او نیز فوت میکرد و پادشاهی تمام و کمال میرسید به خود بندر، اما از بد حادثه سازمان اطلاعاتی روسیه ملک عبدالله را از این توطئه آگاه کرد و شاهزاده بندر نیز از انظار پنهان گشت.
بازگشت وی بعد از دو سال و به دنبال بیماری پدر و عمو، نشان از خیزش او برای احراز مقام سلطنت دارد؛ کاری که دو سال پیش با کودتا نتوانست انجام دهد، این بار میخواهد با لابی کردن با شاهزادگان سعودی و برخوردار بودن از حمایت آمریکاییها به آرزوی خود برسد. هر چند به حمایت آمریکاییها نباید زیاد دلخوش باشد، چرا که دولت آمریکا گوشه چشمی هم به متعصب پسر ملک عبدالله و سلمان شاهزاده 74 ساله لیبرال و غربگرای سعودی نیز دارد که هماکنون امیر ریاض است.
تأثیر جابجایی قدرت بر سیاست خارجی عربستان بسیار مشهود است، زیرا سیاست خارجی تداوم سیاست داخلی کشورها به شمار میرود و از این منظر به دلیل ساختار دیکتاتوری و استبدادی عربستان هر کسی پادشاه شود، چون به تودههای مردم متکی نیست برای جبران ضعف خود ناچار است به عامل خارجی متکی باشد و در این میان آمریکا بهترین گزینه است. سیاستهای عربستان نسبت به غرب و به ویژه آمریکا در زمان پادشاه و ولیعهد آینده عربستان تغییر نخواهد کرد و به همان دلیلی که گفته شد، ملک آینده مجبور خواهد بود سیاستهای خود را با کاخ سفید تنظیم بکند.
همچنین تأثیرپذیری جامعه عربستان از بهار انقلاب عربی و به دنبال آن خیزش شیعیان و گروههای اجتماعی ناراضی، چالش بین سنت و مدرنیسم و درگیریهای بین وهابیون افراطی با سنت گرایان مدرن و لیبرالهای غربگرا، فساد گسترده در ساختار اقتصادی و سیاسی عربستان و شکافهای شدید ایجاد شده در جامعه سعودی چالشهایی است که سیستم سیاسی عربستان با آنها روبهروست.
منبع: برهان
کانون دانشجویی شهروند مسئول از شما دانشسجویان عزیز و اساتید دعوت به همکاری مینماید .